فوق سری قسمت1
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
فوق سری قسمت1
نوشته شده در دو شنبه 10 خرداد 1395
بازدید : 120
نویسنده : .
(زیییییییییییییییننننننننننننگگگگگگگگگگگگگ!ززززیییییییننننننننننگگگگگگگگگگ!) _خفه شو ساعت مسخره! یه مشت کوبیدم رو ساعته و همینطور که سرم زیر پتو بود ساعت رو پرت کردم اونور که یهو: _آییییییییییییییییییییی! فوری سرمو از لای پتو آوردم بیرون.از روی تخت بلند شدم و روبه رومو نگاه کردم: _پاملا؟تویی؟ پاملا درحالی که سرشو میمالید: _آخ آیییی سرم! _خب جلوی پاتو نگاه کن!ساعته کو؟! _ساعتی که جناب عالی پرت کردین خورد تو سر من! _جدی؟! و همنینطور که داشتم میرفتم در حال خمیازه کشیدن پرسیدم: _ساعت چنده؟ _هفت و نیم صبحه _چییییییییییییییییی؟مطمئنی؟ _آره مگه چیه؟ جواب ندادم و فوری دویدم تو دستشویی. چند دقیقه بعداز دستشویی اومدم بیرون با موهای شونه کرده و دندونای مسواک زده.رفتم تو آشپزخونه.پاملا قهوه درست کرده بود.قهوه رو لاجرعه سر کشیدم و رفتم سر یخچال و یه دونات گنده از تو یخچال برداشتم و یه گاز زدم.همون موقع گوشی تلفن زنگ زد. پاملا گوشی رو برداشت: _الو؟ ؟؟؟؟؟:پاملا تویی؟ _آره خودمم!جیسون؟ ؟؟؟؟؟:نهههههههههههههه! من:گوشی رو بده ببینم!: _الو الکس تویی؟! _آره!ویونا؟ _خودمم چیکار داری؟ یه اتفاقی افتاده!بیاین اداره پلیس! _باشه اومدیم! گوشی رو گذاشتم سر جاش و دونات رو درسته چپوندم تو دهنم!پاملا کنارم وایستاده بود و داشت قهوه میخورد که من به سرعت از کنارشرد شدم و خورد بهش و قهوه هه ریخت رو لباسش! پاملا:جیییییغ!آی سوختمممممممممممم! اهمیت ندادم و لباس کارمو پوشیدم و تو آیینه خودمو برانداز کردم: _هووووومممم....چه بهم میاد!برای اولین روز کاریم چه خوشگل شدما!مگه نه پاملا؟ پاملا:اوییییی داغه داغه داغههههههه! (تق تق تق!) درو باز کردم: _رجی؟اینجا چیکار میکنی؟ _الکس گفت با اشین بیام دنبال تو و پاملا.ا.....راستی چه خوشگل شدی! _آ چی من؟آممممم.......پاملا هنوز حاضر نشده.... _باشه پس من تو ماشین منتظرتم. درو بستم.چند دقیقه بعد هم پاملا حاضر شد و سوار ماشین شدیم... ***** توی ماشین: من:چراصدای این موزیک اینقد کمه؟ رجی:کجاش کمه از100 روی73 هست! من صدای موزیک رو روی 100 بردم. پاملا:صدای این بی صاحاب رو خفه کنییییییین! رجی:من با این سر وصدا نمیتونم رانندگی کنم! رجی موزیک رو قطع کرد من روشنش کردم!رجی قطع کرد من روشن کردم.اینقدر ادامه دادیم تا آخر سر دستگاهه قاطی کرد! رجی داد زد:ببین با ماشین من چیکار کردی؟! من:به حال من که فرقی نمیکنه من باخودم هندز فری آوردم!بعد دستگاه هندزفری رو روشن کردم . از قصد سیمی که به دستگاه وصل بود تا فقط صدا رو خودم بشنوم کندم و صدا رو تاآخر بردم. رجی:این مرده شور رو شات آپ کنییییییییییید! من:مگه چیه دارم اهنگ گوش میدم! _تو ماشین من کسی کسی حق نداره با صدای بالا آهنگ گوش بده! _از این به بعد داره! _نه نداره! _چرا داره! _نه خیر تا بینهایت نداره! _چرا تا بینهایت داره به علاوه ی یک! یهو پاملا داد زد:ترمزززززززززززز!رجی ترمز کن! رجی تا اومد به خودش بیاد یکدفعه: بوووووووووووووووووووووووووم!خوردیم به ماشین جلویی! راننده ی ماشین جلویی با عصبانیت از ماشینش پیاده شد و رجی هم فوری پیاده شد. راننده ماشین جلویی: _چته مرد حسابی درست رانندگی کن مگه کوری؟! رجی همونطور که به من چشم غره می رفت:ببخشید یه لحظه حواسم پرت شد! راننده هه یهویی به لباس رجی خیره شد و با ترس پرسید:تو........تو پلیسی؟! بعد عقب عقب رفت و تندی سوار ماشینش شد و به دوستاش که تو ماشینش بودن گفت: بچه ها این ماشین پشتیه پلیسه بدبخت شدیم! رجی تند سوار ماشین شد وگفت:باید بریم دنبالشون!...... ببخشید کم بود و چرت و پرت تازه من هم توش نبودم!



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: