معما قسمت 3 پارت 1
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
معما قسمت 3 پارت 1
نوشته شده در دو شنبه 26 بهمن 1394
بازدید : 187
نویسنده : .

خلاصه قسمت قبل:از زبون اسنو:بعد چند متر دور شدن از اونجا فهمیدیم که ونوس نیست........

.

.

.

.

.

.

از زبون اسنو:

_آآآآآآآآی حکیمان در راه حق! ونوس رو جا گذاشتین!

_چییییییییییییییییییی؟؟؟

بچه ها به دور و برشون نگاه کردن........ونوس نبود...مطمئن بودم تو اونجا گیر کرده...ولی اونجا کلا نابود شده چطوری بریم اونجا؟

باید این سوال رو به بچه ها می گفتم:

_آممممممممممممممممم من مطمئنم ونوس اونجاست.... ولی....چطوری بریم اونجا؟

فلاویا یه جا زیر یه درخت رو نشون داد:

اونجا!!!اونجا می تونیم بیندیشیم!

من:اندیشیدن به تو نیومده!

_مگه خودت نگفتی ما حکیمان در راه حق هستیم؟؟؟!!!!

_باشههههههههههه!می ریم اونجا فکر می کنیم خوووووووووووووووووب؟؟؟

_

رفتیم زیر اون درخته...بعد یکم فکر کردن من یهو جوگیر شدم و شروع کردم به دویدن رو چمن ها!!داشتم میدوییدم که:

پوووووخ!باکله خوردم زمین!بلند شدم دورو برمو نگاه کردم بعد پام اومد رو یه چیزی....یه کتاب که به نظر میومد خیلیییییییییییییی قدیمی باشه....

رو جلد کتاب عکس بالا تنه ی یه اسب طلایی بود که یال های سیاهش تو هوا شناور بودن....کتابو برداشتم و دویدم سمت پاملا:

_پاملا ببین چی پیدا کردم!

پاملا:وایستا نوشته ی روشو بخونم....اه این به زبون یونان باستانهههههههههه!نمی فهمم چی نوشته!

فلاویا پرید وسط و کتاب رو باز کرد...به طور اتفاقی یه صفحه از آخرای کتاب باز شد که فقط یه تصویر بود....یه تصویر از یه مجسمه توی مصر...

فلاویا دستش رو برد نزدیک عکسه:

_نیگا این همون...........جیییییغغغغغغ!

دست فلاویا رفت داخل عکسه!

من کله مو کردم تو فلاویا هم رفت داخل کتاب منم پرت شدم تو شن ها!

پاملا از اون بالا:

اوضاع چطوره بچه ها؟حالتون خوبه؟

من دستمو از تو شن ها بیون آوردم و انگشت شصتمو دادم بالا:

_آره حکیم!

پاملا:بعد اونم رفت داخل کتاب...

.

.

نزدیک دو ساعت بود اونجا داشتیم ول می گشتیم دنبال آب و غذا!....بعد چند دقیقه دیگه فلاویا یه خنده موذی کرد و دست کرد توی کیفش:

_من آب دارم!!

آبه ته تهش بود.من ولو شدم رو زمین و پای فلاویا رو گرفتم:

_حکییییییییییم!.....قربونت یه ذره آب.....

فلاویا:نهههه!

من:کمککککککککککککککککککک!!! اینا میخوان نسل من تبدیل به شتر بشه تا مجبور بشم هر شیش ماه یه بار آب بخورممممممممممم!!!!!!!

ولی بعد یه چشمه پر آب دیدیم و عین یوز پلنگ حمله بردیم سمتش!

بووووووووووووومممممممممممممم!

من:آییییییییییییی سرممممممممممم!کصافت سراب بود یا تله؟

پاملا اومد جلو تر و روی دیواری که کله ام خورد بهش دست کشید:

_شن که اینقدر محکم نیست....نه این شن نیست.....دیوار های این بنا از آهن ساخته شده!

بعد در اونجا عین در آسانسور خودکار باز شد و رفتیم توش. تا داخلش شدیم همه جا لرزید...انگار زلزله اومده بود...بعد که تموم شد از اونجا بیرون اومدیم و دیدم اون صحرا غیبش زده بود!

اما...اینجا...همون جاییه که ما از مخفیگاه استفانی خارج شدیم!

همون جنگله که زیر یکی از درختاش نشستیم و اون کتابو پیدا کردیم!وایستا ببینم!اینجایی که ما رفتیم توش و زلزله اومد مخفیگاه استفانیه!اما اینجا که باید نابود شده باشه!خواستم همینو به بقیه بگم اما همه این موضوع رو قبل من متوجه شده بودن...دوباره رفتیم تو مخفیگاه...اما ایندفعه همه جا نابود شده بود و فقط قسمت هایی از اونجا سالم مونده بود...بی سر و صدا جلو رفتیم...

پاملا چند تا شیشه خورده پیدا کرد که فهمیدیم تکه های شکسته ی الماس گردنبند ونوسه! یه مایع سیاه رنگی هم کنارش ریخته بود...پاملا یه تیکه از الماس رو برداشت و یه ذره از اون مایع سیاه رو هم با احتیاط توی یه شیشه مخصوصی ریخت تا به عنوان سر نخ نگه داره.یکم راه رفتیم رو رسیدیم به یه اتاقی که قبلا اصلا توی اون مخفیگاه نبود!

اون اتاق کاملا سالم و نو بود...توجه ما به دختری جلب شد که به دستاش یه دستبند عجیب زده بودن که زنجیرش از الکتریسیته بود!من یه چیزی شبیه منبع آب دیدم که داخلش یه دونه پفک بود!!ورداشتم خوردمش!

عععععععععععقققققققققققققققققققققق!

.

.

.

.

از زبون پاملا:

دختره خیلی شبیه اسنو بود....موهاش طوسی روشن...نژادش هم فکر کنم گرگ بود...

اسنو ی احمق....!هر چیزی که شبیه پفک باشه رو میخوره!اسنو بیهوش افتاد زمین...و یه چیزی شبیه پفک اما با رنگ قرمز مات و کدر از دهنش بیون اومد و خودش رفت همون جایی که از اول اونجا بود!

 

ادامه دارد..





مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: