پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
مقدمه
نوشته شده در پنج شنبه 27 خرداد 1395
بازدید : 56
نویسنده : .

خب خب خب سلام مقدمه داستان جدیدمو آوردم بفرمایید

نام داستان:اسم داستان رو خودتون بگید بهترینش انتخاب میشه

ژانر یا سبک:ماجرایی کارآگاهی

نویسنده:من دیگه!

کی شروع میشه:وقتی داسان فوق سری تموم شد

تعداد قسمت ها:الله الاعلم!

شخصیت اصلی:من و پاملا و فلاویا و جودی(جودی رو شما نمیشناسید دوست خودمه!)

درمورد چیه: به فلاویا و پاملا و جودی ماموریت داده میشه که به یه قصر قدیمی که محل مرگ مردی به اسم (جونیور هارد) بوده برن و توسط مردم شایعه شده بوده که این قصر محل رفت و آمد ارواحه ولی پاملا و فلاویا به این حرف توجه نمیکنن و....

کجا نوشته میشه:.......ندونید بهتره ولی بدونین که توی وب من نوشته نمیشه

افراد داستان:خودم میارم اگه دیدین که نیستین یعنی که.....

بنر داستان:درحال ساخت می باشد:/




بیوگرافی
نوشته شده در چهار شنبه 26 خرداد 1395
بازدید : 67
نویسنده : .

اسم:ونوس

فامیلی:امپایر

رنگ مورد علاقه:سیاه-قرمز-بنفش-سرمه ای

سن:چه میدونم خودتون زندگی نامشو بخونین شاید فهمیدین!آخه توی 15 سالگی کشته میشه و سالهای سال به صورت روح بوده حالا وقتی داستان فوق سری تموم شد داستان جدید زندگینامه ی ونوسه

نژاد:قبل از اینکه بمیره گرگ بوده حالا یه روح جسم نماست و انگار زندست ولی روحه البته همه ی این چیزایی که میگم تو داستانه!

اخلاق:جدی-خیییییییلی کم حرف(اصلا دیدی یه روز کامل حرف نزد!)-نمی خنده!

دوستان:هیچکس

دشمن:هم شخصیتای مثبت هم شخصیتای منفی:/

خوراکی مورد علاقه:قهوه تلخ-پیتزا-آبمیوه

تنفرات:خانوادش!(چون اونا کشتنش!)-زندگی!!!-یاد گذشته اش بیفته

کارهای موردعلاقه یا علایق مادی:تنهایی-بارون-آهنگ غمگین-شبها بیدار بمونه و ستاره هارو تماشا کنه- یه روز بتونه از همه ی کسایی که باهاش بد بودن انتقام بگیره!-کسی رو داشته باشه که باهاش درد و دل کنه

ساز:نداره

خواهر/برادر:خیلی هستن نمیشه نام برد

پدر/مادر:یه پادشاه و ملکه ی بیشعور!

قدرت:هر خصوصیاتی که روح ها دارن-دیدن روح ها و ارتباط برقرار کردن باهاشون-تغیرشکل و جابه جایی اجسام از راه دور-میتونه یه چیزایی شبیه  الماس ولی به شکل تیغ تیغی و بارنگ سیاه و و سبز آبی درست کنه که به شدت خطرناک هست(به همین خاطر خون ونوس سیاهه) و کنترل این قدرت از دست ونوس خارجه و بعضی وقتا بدون این که بخواد اون قدرت فعال میشه و تا50 کیلومتر اون طرف تر رو نابود میکنه!ووقتی خیلی عصبانی بشه کل چشماش سیاه میشه و کل بدنش تبدیل به یه گلوله اتیش سیاه و سبز میشه و دیگه دوست و دشمن نمیشناسه!-احضار ارواح!!

فرد مورد علاقه:نوچ

خیوان خانگی:یه چاو(لومی)که شکل یه آتیشه

رنگ مو:سیاه

رنگ بدن:طوسی مایل به قهوه ای

رنگ چشم:سبزآبی

رنگ پوزه و وسط بدن و داخل گوش به جز دست:سفید




لباس آکادمی برای داستان
نوشته شده در جمعه 21 خرداد 1395
بازدید : 57
نویسنده : .

http://mohebin400.ir/upload/v/venus15-vanderdark/image/postsimage/venus15-vanderdark-146.jpg



لباس آکادمی برای داستان
نوشته شده در جمعه 21 خرداد 1395
بازدید : 55
نویسنده : .

لباس آکادمیم اینه لباس فرم مدرسمه به این پسرا کاری نداشت باشین http://mohebin400.ir/upload/v/venus15-vanderdark/image/postsimage/venus15-vanderdark-145.jpg



لباسای من برای داستان هانترس
نوشته شده در جمعه 21 خرداد 1395
بازدید : 75
نویسنده : .

لباس شکار به ماسکه کاری نداشته باشین اشتباهیه اون نیست ولی شنل رو بعضی وقتا میزنه http://mohebin400.ir/upload/v/venus15-vanderdark/image/postsimage/venus15-vanderdark-144.jpg



من
نوشته شده در دو شنبه 17 خرداد 1395
بازدید : 73
نویسنده : .

خخخخخ خیلی شبیه این گدا ها شدم نه؟فرم مدرسمه البته نصفشه! دیاموند جان میشه همین عکسو با پینت تول سای بکشی؟یعن همینو تو پینت تول سای انتخاب کن بعد بکشش ولی خودت میبینی که بعضی جاهاش بد شده و اینا مثلا واسش سایه بزن و خوشگلش کن http://mohebin400.ir/upload/v/venus15-vanderdark/image/postsimage/venus15-vanderdark-143.jpg



کمممممممممممممککککککککک!
نوشته شده در جمعه 14 خرداد 1395
بازدید : 74
نویسنده : .

بچه ها کی هک وبلاگ حرفه ای بلده توروخدا این آدرسی که میدم رو هک کنید نیگا بیشعور نقاشی های منو زده به اسم خودش هر چی هم تو نظرات بهش میگم انکار میکنه ببینین http://loxblog.com/upload/v/venus15-vanderdark/image/postsimage/venus15-vanderdark-142.png آدرس وبش:. 1331avablog.com



فوق سری ادامه ی قسمت1
نوشته شده در دو شنبه 10 خرداد 1395
بازدید : 53
نویسنده : .
رجی تند سوار ماشین شد و گفت:باید بریم دنبالشون!اینا یه ریگی به کفششون هست! پاملا:از کجا میدونی؟ _آخه وقتی راننده هه فهمید من پلیسم ترسید و رفت و تو ماشینش و به دوستاش یه چیزایی گفت. من:آخه الکس گفته بود باید بریم اداره پلیس!کار مهمی باهامون داره!مگه الکس تو رو نفرستاد دنبال ما؟ _چرا ولی این مهم تره!باید بفهمیم اینا چیکارن و کجا میرن. من:آمممم....باشه قبوله آتیش کن بریم! راننده جلویی تا فهمید ما میخوایم حرکت کنیم حرکت کردو رجی هم گاز داد و رفت دنبالش. **** نیم ساعت بعد: رجی:معلوم نیست کجا دارن میرن!چه راه طولانی ای! پاملا:من شماره پلاکشو یادداشت می کنم! من:رجی قیافه ی راننده رو تو این سرچ کنم ببینم چی میاره؟ رجی:فکر خیلی خوبیه باشه! من قیافشو توی ستگاه ترسیم کردم و یه اطلاعاتی آورد. رجی:بخونشون ببینم! من:اسمش سایمون اریکه 27ساله مجرده تا حالا هم14بار دستگیرش کردن و هر 14 بار هم فرار کرده.بیش ار37 تا سرقت داشته و 29 تا هم قتل انجام داده.قبلا هم یه نامزد داشته که اونو توی استخر کشته و جسدشو توی سونا خشک رها کرده!میگن تا حالا به همچینخلافکار حرفه ای ای برنخوردن!فکر کنم حالا واقعا این مهمتر از کار الکس باشه! پاملا:از کجا معلوم که الکس هم میخواسته در مورد همین باهامون صحبت کنه! رجی:بعید میدونم چون اگه کار به این مهمی داشت دوباره بهمون زنگ میزد.این ادامه ی قسمت1 بود بخاطر همین اینقدر کم بود!



فوق سری قسمت1
نوشته شده در دو شنبه 10 خرداد 1395
بازدید : 121
نویسنده : .
خب بچه ها واسه این داستان هر کسی رو که میخوام میارم خوب؟راستی اولای داستان از زبون ویوناست و من اصلا توش نیستم و بعدا میام(بیوگرافیمو بخونین میفهمین ویونا کیه)ادامه



بیوگرافی آی بیوگرافی
نوشته شده در دو شنبه 10 خرداد 1395
بازدید : 93
نویسنده : .

نام:ونوس نام خانوادگی:امپایر سن:15 قد:160 وزن:36 نژاد:20%گربه70%روح10%یه ماده ی سیاه خطرناک(بخاطر همین ماده رنگ خونش سیاهه!) اخلاق:کم حرف-آروم-زیاد نمی خنده-بیشتر اوقات تنهاست خوراکی مورد علاقه:اسپاگتی-بستنی-تمشک-بلوبری-توت فرنگی-پیتزا-قهوه و هات چاکلت دوستان:دوستای زیادی نداره تنها دوستاش پاملا و ویونا(همونی که موهاش سفید و چشماش قرمز بود یا همون ونوس سابق که الان چشماش به جای قرمز آبیه)و البته رجی!هستن دشمنان:بگو کیا باهاش دشمن نیستن؟ علایق مادی:کتاب خوندن-بارون-با چاوش حرف بزنه-یه کسی رو داشته باشه تا باهاش درد و دل کنه! رنگهای مورد علاقه:قرمز-سیاه-سفید-بنفش-صورتی-طوسی فرد مورد علاقه:هیچکس پدر و مادر:توضیح میدم خواهر برادر:نوچ زندگینامه:خانواده ی وزلتون(vezelton) که پادشاه و ملکه ای بودن همه نسل به نسل سفید زاد بودن ولی ونوس(اون موقع اصلا اسم نداشت اسم ونوس رو یکی دیگه براش انتخاب میکنه) با موهای سرمه ای به دنیا میاد و مردم این سرزمین رنگهای تیره رو نشانه ی پلیدی و شیطان صفتی میدونستند بخاطر همین پادشاه و ملکه ونوس رو از چشم همه پنهان میکردن که یه روز وزیر ونوس رو میبینه که تو حیاط قصر بازی میکرد و فکر میکرد این دختر شاه تاریکی یا همون خانواده ی امپایره که توی یه سرزمین دیگه حکومت میکردن و همه جد و اندر جدشون موهاشون سیاه و تیره بود بخاطر همین بهش لقب شاه تاریکی رو داده بودن.شب که شد وزیربلند شد و شبانه ونوس رو توی جنگل رها کرد تا کشته بشه ولی یکی از پسر های شاه تاریکی که عادت داشت نصف شب ها بیرون بگرده ونوس رو تو جنگل پیدا میکنه و توی قصرشوت میبره و شاه تاریکی اسم ونوس رو براش انتخاب میکنه و ونوس از خانواده ی امپایر میشه و اونجا بزرگ میشه.... عکسش(البته اون چشمش که چشم بند زده تو داستان جدیدم اتفاق میوفته) http://loxblog.com/upload/v/venus15-vanderdark/image/postsimage/venus15-vanderdark-139.png